ضد شیطان پرستی

ضد شیطان پرستی

سلام ورودتان را به این وبلاگ خوش آمد می گوییم .
ضد شیطان پرستی

ضد شیطان پرستی

سلام ورودتان را به این وبلاگ خوش آمد می گوییم .

خوانندکان شیطان پرست

بسم الله الرحمن الرحیم

مرلین منسون را چقدر می شناسید؟؟؟

به احتمال زیاد کسانی که قصد دارند راجع به شیطان پرستی و موسیقی متال و راک تحقیق کنند به شخصیتی به نام مرلین منسون برمیخورند.
[تصویر: tklgzmt8wemki85sz5sx.jpg]

معرفی مرلین منسون:
برایان هیو وارنر (Brian Hugh Warner) متولد ۵ ژانویه ۱۹۶۹ در کانتون، اوهایو، که بیشتر با نام مرلین منسون شناخته می‌شود خواننده و هنرمند آمریکایی است. عمدهٔ شهرت او به خاطر تصویر نامتعارف و شخصیت نمایشی او به عنوان رهبر و خوانندهٔ گروه موسیقی‌ای با نام مرلین منسون است. این نام ترکیبی از نام‌های مرلین مانرو و چارلز منسون است که در دو سر طیف محبوبیت و نفرت آمریکایی‌ها قرار دارند.
چارلز منسون یه قاتل زنجیره ای دهه شصت امریکا بود (بعضی جاها چارلز منسون اینطور معرفی شده: یک کشیش ناراضی فرقه‌گرایی مسیحی) مرلین مانرو هم یه بازیگر زن بوده که از چهره زیبایی برخوردار بوده و به فساد و ایفای نقش در فیلمهای غیر اخلاقی مشهور بوده. او یکی از مشهورترین ستارگان سینما، نماد جذابیت جنسی و ستاره پاپ در قرن بیستم است. زندگی او روی پرده ، یک زندگی رویایی بود که سینما ساخته بود، اما در دنیای واقعی مشکلات و تفاوتهایی داشت که مردم از مرلین مانروی محبوبشان انتظار نداشتند. شخصیت و انتظاراتی که سینما ساخت فراتر از توانایی‌ها و گاهی متفاوت با خواسته‌های او بود. وی در جایی گفته است: "من یک زن بازنده ام . مردها، زیادی از من انتظار دارند ؛ به خاطر تصویری که از من ساخته شده و خودم هم در ساخت آن کمک کرده ام ؛ من سمبلی از تنها چیزی هستم که مردان از آن استقبال می‌کنند. 
[تصویر: merlin-menson.jpg]

گروه موسیقی به نام خود مرلین منسون:
مرلین منسون نام یک گروه آلترنتیو متال آمریکایی‌ست که در لوس آنجلس کالیفرنیا مستقر است. موسیقی گروه گسترهٔ وسیعی از سبک‌ها، از گلم راک و هارد راک تا اینداستریال متال و شاک راک را شامل می‌شود. اعضای مرلین منسون عقیده‌ای به پیروی از استانداردها و قوانین جاری دنیای موسیقی ندارند که این موضوع در ترانه‌ها و طرح جلد آثار گروه مشهود است.آثار گروه تاکنون با استقبال گستردهٔ مخاطبان روبرو شده به طوری که تا به امروز چهار آلبوم از آثار آن‌ها در هنگام انتشار در صدر ده اثر پرفروش آمریکا قرار گرفته است.
این گروه موسیقی در سال ۱۹۸۹ توسط خود مرلین منسون (خواننده) و اسکات پوتسکی (گیتاریست) در فلوریدا بنیان گذاشته شد. گروه درپی انتشار اولین آلبوم‌شان در سال ۱۹۹۴ خیلی زود و به دلیل سبک خاص گریم و لباس اعضا، متن ترانه‌ها و اجراهای نمایشی در کنسرت‌ها و ویدئوهای‌شان مشهور شدند. اعضای گروه مرلین منسون همواره در حال تغییرند به طوری که اعضای گروه در هر آلبوم، از آلبوم قبلی متفاوتند.
[تصویر: Marilyn.Manson-band-2003.jpg]

شخصیت مرلین منسون:
مرلین منسون شیطان پرست و همجنس بازه، در اجراهاش گاهی ادای حیوانات رو در میاره و بدترین کارهای ممکن رو گاهی وقتا انجام میده. تا حالا چندین عمل جراحی داشته برای اینکه یه سری کارهایی رو بتونه انجام بده (متاسفانه کارهاش اونقدر زشته که نمیتونم اینجا راجبش بگم) از نظر دانشگاهی و آکادمیک هم مدرک بالایی داره (البته اینو شنیدم). 
قسمت کوتاهی از نویسندگی فیلم ماتریکس و تخیلات انیمیشنی این فیلم رو مرلین منسون نوشته.
تابلوهای نقاشی مرلین منسون در سراسر اروپا خیلی طرفدار داره، اینم چند نمونه از نقاشی هاش... 
[تصویر: 9th00xhgm3lvurmqv0bp.png][تصویر: lrn81ohxop9pv6ltxmmc.png]

[تصویر: 4hvj4n5jdx8ey3jhiem.png][تصویر: 4u8z6qvbunnfz1f92vx.png]

[تصویر: d8m5jxk944yo0tf7k8m.png][تصویر: p61z2us3zfscof9ov2fx.png]

در یکی از اشعارش به نام (The Reflecting God)خدای منعکس شده که خیلی هم معروفه چنین جملاتی رو بکار میبره:
I went to god just to see, and I was looking at me 
saw heaven and hell were lies 
when I'm god everybody dies
من رفتم پیش خدا تا ببینمش، و دیدم داشتم به خودم نگاه میکردم
دیدم بهشت و جهنم دروغ بوده
وقتی من خدا باشم همه میمیرند

جالبه بدونید در یکی از مصاحبه هاش خودش رو حتی خدا میدونست و میگفت من خود خدام!!
همچنین مرلین در اشعارش (نه همه اشعار...در بعضی هاش) به خدا فحش میده و حتی خودش رو قادر مطلق میدونه.
نکته قابل توجه اینه که تو بعضی از سایتها و وبلاگها دیدم که بعضیا شدیدا ازش دفاع میکنن، اونم یه دفاع جانانه و میگن مرلین منسون یکی از بزرگترین و اصلی ترین منتقدان امریکاست و همیشه سعی داره تا به هر طریقی شده مقامات امریکایی و وابستگان به اونهارو رسوا کنه...
به نظر شما ممکنه این حرف درست باشه؟
به نظر من حتی اگه فرض کنیم این آقا منتقد امریکا و سیاست هاش باشه، مگه همین کفایت میکنه و دلیل بر خوب بودنشه؟؟؟ مگه اصلا بحث سر امریکاست؟؟ مرلین اصلا خدا رو قبول نداره که این مهمه...حالا میخواد حامی امریکا باشه یا بر ضدش..

بچه های شیطان

بسم الله الرحمن الرحیم

نیروی انتظامی در مرحله دوم طرح امنیت اخلاقی با مدل موها و لباس‌های گروه‌های شیطان‌پرست برخورد می‌کند.

 

اصلا انگار هر جا اسم شیطان می‌آید، «هراس» و «ابهام» را با خودش یدک می‌کشد. این بار هم دقیقا همین‌طور است؛ گویا شیطان و دار و دسته‌اش مرزهای کشور ما را پشت سر گذاشته‌اند و به خیابان‌های شهرهای ما هم راه پیدا کرده‌اند.

این دقیقا آن چیزی است که زنگ‌های خطر را به صدا درآورده؛ یعنی روی هراس‌انگیز و مخوف ابلیس. نیروی انتظامی اعلام کرده که در مرحله دوم طرح امنیت اخلاقی جامعه، با گروه‌های شیطان‌پرست و مدل موها و لباس‌هایی که نماد این گروه‌های انحرافی باشد، برخورد می‌کند.

از آن طرف خبر از دستگیری گروهی از جوان‌‌ها در یک پارتی به گوش رسید که بنا بر گفته مسئولان، گروه‌های موسیقی شیطان‌پرست در آن حضور داشتند. همین شنبه هفته پیش هم بخش خبری22 شبکه3، گزارشی را از فعالیت‌های گروه‌های شیطان‌پرست در انگلیس پخش کرد.

همه ‌اینها باعث شد که برویم توی دل داستان شیطان‌پرستان و پرده از کار آنها کنار بزنیم؛ اینکه شیطان‌پرستی چیست؟ گروه‌های شیطان‌پرست کدامند؟ از کجا و چه‌جوری به وجود آمده‌اند؟ چه می‌گویند؟ علائم و نمادهایشان چه شکلی است؟

سردمدارانشان چه کسانی هستند؟ چگونه می‌شود حساب شیطان‌پرستان را از گروه‌های مشابه جدا کرد؟ و...

 چون انگار حتی آنهایی که لباس‌های شیطان‌پرستان را در جامعه ما می‌پوشند، چندان اطلاعی از فلسفه‌های عجیب و غریب و جنایات و کارهای‌این گروه‌ها ندارند. البته در این شماره فقط به ریشه‌های شیطان‌پرستی در دنیا می‌پردازیم و در شماره‌های‌بعد به سراغ  این پدیده در ایران خواهیم رفت.

حتما شما هم وقتی پای فیلم‌های هالیوودی‌ای نشسته‌اید که شیطان یک پای آن است، از هیبت این اهریمن اندامتان به‌لرزه افتاده است. در آنجا شیطان یک نیروی افسونگر ماورایی است که اجازه دخل و تصرف و اعمال نفوذ در هر کس و هر چیز را دارد؛ موجودی که گاه شکست‌ناپذیر جلوه می‌کند و حتی برنده مطلق نابود ناشدنی‌ است که اگر هم فعلا به هدفش نرسیده،‌ در کمین خواهد نشست تا در آینده‌ای نزدیک کار را یکسره کند.

شیطان دیگر مانند قدیم یک تصور ذهنی صرف نیست؛ او دارای تصویر شده است؛ اهریمنی سرخ یا سیاه‌پوش با چنگکی چند شاخه در دست و گاه با دمی شبیه پیکان و فلش؛ ترکیبی که از کودکی در ذهن‌های ما نقش بسته و در کارتون‌هایی مثل تام و جری -که با آن بزرگ شده‌ایم- هم وجود داشت.

 

این شیطان، برخلاف نگاه اسلامی، دیگر یک ابلیس مسخر و محدود و صرفا وسوسه‌گر نیست که در برابر خداوندگار عالم عددی نباشد بلکه یک قدرت است؛ قدرتی مرموز و مخوف که از سویی هراس و وحشت و از طرفی ابهام و حتی اسطوره با نامش گره خورده. چنین موجود ساختگی جان می‌دهد برای انواع تصورهای عجیب و غریب و تحریف‌ها و اغراق‌های کوچک و بزرگ.

 

او یک فرشته بود!

چنین تصورات باطلی فقط بحث امروز یا 3-2 قرن اخیر نیست بلکه به قدمت وجود بشر عمر دارد؛ تا آنجا که آیین‌های ضالة شیطان‌پرستی در مصر و  یونان باستان ریشه دارد و حتی در سنت مسیحیان ، شیطان موجودی است که به اعتقاد غلط آنها می‌تواند در مقابل خواست خداوند مخالفت کند و با اختیار تام خود، قادر است مبارزه‌طلب باشد.

ابلیس در مسیحیتِ تحریف شده و نگاه‌های منحرف بعدی، 3جایگاه دارد که قدرت او را در عالم بی‌مانند می‌کند و او را تا حد عظمت و پرستش بالا می‌برد؛ اول اینکه او آن‌قدر مقتدر است که از فرمان خدا سر باز می‌زند.

دومین عقیده اشتباه آنها این است که او به انسان خدمت کرده و سبب شده انسان از میوه جاودانگی و دانایی و خرد بخورد و با خدا برابری کند و همین امر موجب شده انسان از بهشت برین به زمین زیرین رانده شود؛ و سوم آنکه ابلیس، مظلوم واقع شده است چرا که او هم فرشته‌ای بوده مانند دیگر ملائک (هرچند در فرهنگ اسلامی شیطان جن است نه ملک ولی در نگاه مسیحیت «او یک فرشته بود!»).

 

در بسیاری از شاخه‌های مسیحیت، شیطان (که به او در مسیحیت لوسیفر می‌گویند)، قبل از آنکه از درگاه خدا طرد شود، یک موجود روحانی یا فرشته بوده که در خدمت خداوندگار عبادت می‌کرده و به انسان گفته که می‌تواند خدا شود، و در نتیجه از بهشت عدن اخراج شده است. 

همه این تصورات و پندار‌های باطل است که برای ابلیس عظمت و حتی قداست به ارمغان آورده. هواداران شیطان آن را یک طرح و الگو می‌دانند؛ موجودی که  از قبل از عالم هستی وجود داشته است؛ موجودی زنده و با چند وجه مشترک با طبیعت انسان.

 

مشق شیطان

هرچند اندیشه‌های باطل شیطان‌پرستانه همزاد بشر است اما برای نخستین بار توماس هاردینگ در سال 1565 در کتاب «تکذیب یک کتاب» واژه شیطان‌پرستی را علیه مارتین لوتر و پیروانش به‌کار برد. لفظی که در قرون17 و 18 میلادی تشدید شد؛ تا آنجا که در برخی کشورهای غربی، شیطان‌پرستی به صورت یک رسم ظهور پیدا کرد که به مخالفت با  دین‌های ابراهیمی و خداهایشان می‌پرداخت.

آنچه قبل از هر طبقه‌بندی و توضیح دیگری ضروری است، توضیح معنا و قلمرو شیطان‌پرستی است؛ چرا که در بسیاری موارد، باعث تصورات و پندارهای اشتباه شده و بسیاری را به خطا و خلط مبحث انداخته، جوری که مثل خیلی از چیزهای دیگر در جامعه ما نتیجه‌اش شده است قضاوت مطلق سیاه و سفید.

بعضی‌ها اساسا زیرآب آن را زده‌اند و بعضی‌ها هم حوزه آن را تا جایی که توانسته‌اند گسترده‌اند. شناخت گروه‌ها و افکار و عقاید شیطان‌پرستان به ما کمک می‌کند که آنها را از گروه‌هایی که از شبیه‌سازی‌های شیطانی استفاده می‌کنند ولی از نظر ریشه‌ها و باورهای اعتقادی متفاوتند، جدا کنیم؛ گروه‌هایی که بیشتر موزیکال هستند، نمایش‌های مختلف اجرا می‌کنند و کمابیش در عالم هم طرفداران قابل توجهی خصوصا در میان جوانان دارند.

در حالی که شیطان‌پرستی نوین عمری حدود 40سال دارد و هوادارانش در سراسر عالم بسیار انگشت‌شمارند. بیشترینشان در کشورهایی مثل ژاپن، آمریکا،‌ آلمان و کشورهای اروپایی حوزه اسکاندیناوی دیده می‌شوند.

البته در میان خود شیطان‌پرستان هم تندروهای افراطی‌ای پیدا می‌شوند که به هر کار شیطانی وحشیانه و بی‌منطقی دست می‌زنند؛ کارهای بی‌شرمانه‌ای مثل قربانی‌کردن دختران باکره و کودکان، جنایات جنسی، کشتن مسافران مترو در ژاپن، خودسوزی دسته‌جمعی.

اگر بخواهیم با یک نگاه کاربردی معنا و قلمرو شیطان‌پرستی را مشخص کنیم، 3 حالت قابل تصور است: اول یک نگاه دقیق و تخصصی است که فقط گروه‌های خاص را مشخص می‌کند که به آنها اشاره خواهیم کرد. دوم یک قلمروی عام‌تر که اضافه بر گروه‌های خاص شیطان‌پرستی، کلیه گروه‌های موسیقی و مشابه را هم شامل می‌شود و سوم معنای کاملا وسیع آن که هر گروه غیرالهی و هر جمعیت غیرخداپرست را دربرمی‌گیرد.

 

آغوش شیطان

برخلاف تصور معمول که شیطان‌پرستان، شیطان را خدای خود دانسته و او را می‌پرستند،‌ آنها خودپرستند؛گویی شاخه‌ای از اومانیسم (انسان‌محوری) که تنها برای شیطان جایگاه غلوآمیز جادوگری قائل هستند. شیطان‌پرستان به 4گروه تقسیم می‌شوند:

1 – شیطان‌پرستی سنتی (دینی):شاید با خودتان بگویید شیطان‌پرستی دینی که پارادوکس است! هرچند حق با شماست ولی اتفاق افتاده است. پیروان این گروه باطل می‌گویند شیطان‌پرست اول باید یک قانون ماوراءالطبیعی که در آن یک یا چند خدا تعریف شده است را بپذیرد و بعد به شیطان و قدرتش ایمان بیاورد.

طیف این گروه از ادیان قدیمی مصر باستان با الهه‌های باستانی (به‌عنوان مثال مارس-خدای جنگ) هستند تا شیطان‌پرستانی که ادعای پرستش خدای اصلی را دارند. مریدان این گروه خود را بهتر از هر خدای دیگری، دارای قدرت تشخیص خوب از بد می‌دانند.

2 – شیطان‌پرستی معاصر (فلسفی):این جماعت جدید بزرگ‌ترین شرط رستگاری را برتری مادی‌شان نسبت به دیگران می‌دانند. آنها زندگی بعد از مرگ و باورهای دینی و معنوی و اخلاقی را به‌شدت نفی می‌کنند و می‌گویند هر شخص خودش خدای خودش است. آنها فلسفه عقلانی را خوار می‌دانند و با دید ترس به مسائل ماوراءالطبیعی نگاه‌ می‌کنند.

3 - شیطان‌پرستی لاویی:اینها بر مبنای فلسفه آنتوان لاوی که در کتاب «انجیل شیطان» و دیگر آثارش آمده، تشکیل شده‌اند. «شیطان» در نظر لاوی موجودی مثبت است. آنها هم خود را خدای خود می‌دانند و تعالیم خداجویانه کلیساها را مسخره می‌کنند.

 یک شیطان‌پرست لاوی مدعی آن است که کسانی که خودشان را شیطان‌پرست می‌دانند، نباید به طرز فکر هیچ گروه خاصی وفادار بوده و آنها را از لحاظ اخلاقی قبول داشته باشند.

4 - شر پرستان:این فرقه از شیطان‌پرستان، ریشه در دوران تفتیش عقاید مذهبی از طرف کلیسا دارد. آنها به‌شدت افراطی و غیرانسانی عمل می‌کنند. کارنامه آنها مملو است از اعمالی از قبیل «خوردن نوزادان»، «قربانی کردن دختران باکره» و «نفرت از مسیحیان».

 از آنجا که شیطان‌پرستی ریشه در باور‌های تحریف‌شده مسیحیت دارد، این معضل بیشتر در جوامع مسیحی و لائیک به‌چشم می‌خورد و جالب است بدانید بیشترین انتقادات به شیطان‌پرستی از طرف خود مسیحیان است.

 

نشانه‌های شیطان

اینها نمادهای معروف گروه‌های شیطان‌پرستی است؛ نمادهایی که ممکن است روی بعضی لباس‌ها ببینید و بدون اطلاع از فلسفه‌شان، آنها را بپوشید.

ستاره 5 پر وارونه

شیطان پرستی

در مراسم مخفیانه جادوگران برای احضار ارواح شیطانی استفاده می‌شود. شکل ظاهری این ستاره برای شیطان‌پرستان به صورتی است که 2 رأس ستاره به طرف بالاست. در این نشانه شیطان مهم نیست دایره‌ای دورش باشد یا نه.

بافومت

این خدای شیطانی و علامت شیطانی‌اش که به‌عنوان شناسه روی ماشین هواداران زده می‌شود، در جواهر فروشی‌ها هم زیاد است. رسم شده سنگ‌تراشان بر دل سنگ آن را بتراشند تا خانه مریدان بی‌علامت نماند!

 

 

ستاره 5 پر

در جادوگری استفاده می‌شود و برای آنها نشانگر عناصر آب، خاک، آتش و روح اطراف آنهاست.

 

ستاره 6 پر

این ستاره داوود نیست بلکه یکی از رایج‌ترین علائمی است که در نیروهای شیطانی و جادو از آن استفاده می‌شود.

 

آدجت

این هم علامت لوسیفر(پادشاه جهنم!)، اشک زیرچشم هم نماد محیط محزون و افسرده اطرافش است.

 

شیطان پرستی

 

 

 

پایگاه و پرتگاه شیطان

در میان مراکز پاتوق‌های شیطان‌پرستان 2 جا از همه مهم‌تر است:

1 - کلیسای شیطان (Church  of   Satan): اولین سازمان فلسفی برای معتقدین به مبادی فلسفی شیطان‌پرستی است که توسط آنتوان لاوی  در ۳۰آوریل ۱۹۶۶ در سانفرانسیسکو تاسیس شد.

2 - معبد ست (Temple  of   Set): ست نام یکی از خدایان مصر باستان است و این معبد یکی از مخوف‌ترین، مشهورترین و مخفی‌ترین سازمان‌های شیطان‌پرستی است. معبد ست اولین جامعه مخفی‌ای است که ادعای رهبری جهانی «طریقت دست چپ» در جهان را دارد. تعالیم آن شامل فلسفه شیطان و تمرینات سحر است.

معبد ست در سال۱۹۷۵ توسط مایکل آکینو در سانفرانسیسکو بنیانگذاری شد. او و گروهی دیگر از کشیشان کلیسای شیطان به‌خاطر اختلافات فلسفی و مدیریتی و همچنین به خاطر فساد موجود در کلیسای شیطان، از آن جدا شده و سازمان معبد ست را تشکیل دادند.

 

تفاوت میان کلیسای شیطان و معبد ست: 

بارزترین تفاوت میان کلیسای شیطان و معبد ست مربوط به مفهوم شیطان است. معتقدین به کلیسای شیطان (C.O.S)، که  سیتنیست (Saitanist) نامیده می‌شوند، بر این باورند که شیطان موجودی نمادین است و وجود خارجی ندارد.

 آنها از شیطان برای نشان‌ دادن توجهات خود و به استهزا گرفتن مسیحیت بهره می‌گیرند. در حالی که پیروان معبد ست که ستیانس (Setians) نامیده می‌شوند، معتقدند که شیطان واقعی وجود دارد و به آن «پادشاه تاریکی» می‌گویند. آنها او را «ست؛ پادشاه حقیقی تاریکی» می‌نامند. سیتن (Satan) نامی است که از انجیل به عنوان پادشاه تاریکی گرفته شده ولی ست (Set) نام خداوند مرگ و عالم اموات در مصر باستان است.

لعنت به خودشان!

 درست مثل مفهوم گناه است. مفهوم بدی یا چیزهای دیگر نظیر این؛ چیزهایی که از همان روز اول آفرینش، روح آدم را خراش می‌داده و می‌تراشیده و نابود می‌کرده. مفهوم «شیطان» و وجود شر، از همان ابتدا با پسر آدم بوده است.

اینکه شیطان وجود دارد؟ ندارد؟ چه کار می‌کند؟ چه کار می‌خواهد بکند؟ چه کار می‌خواهد و نمی‌تواند بکند؟ چرا شیطان، شیطان شد؟ و چیزهایی نظیر اینها، از سؤالاتی بوده که به قول آن اس‌ام‌اس بی‌مزه، شب‌ها نمی‌گذاشته آدم‌ها راحت بخوابند. در قدیمی‌ترین متن‌های تاریخی – مثل گیلگمش – یا در همین داستان‌های امروزی، خیلی جاها سروکله شیطان، اهریمن، ابلیس، لوسیفر – یا به قول تالکین «ملکور» - پیدا می‌شود.

خلاصه که شیطان، خیلی قبل از اینکه این گروه‌های عجیب و غریب پیدایشان بشود، توی ذهن و زندگی بشر بود. منتها آن موقع شیطان، شیطان بود؛ یا داشت پسر آدم را وسوسه می‌کرد یا توطئه‌ای علیه خوبی تدارک می‌دید. یعنی چیزی غیر از این 2 تا نبود؛ شیطان، شیطان بود.

این‌جوری نبود که شیطان مفهومی باشد برای اینکه کسی یا کسانی هر کاری دلشان خواست بکنند و از زیر بار همه مسئولیت‌های اجتماعی و اخلاقی شانه خالی کرده و آخرش هم کثافت‌کاریشان را بیندازند گردن شیطان. آن موقع هنوز گروه‌های مثلا شیطان‌پرست در کار نبودند و شیطان وسیله نشده بود؛ شیطان خودش یک موجود سیاه و شرور بود؛ درست برخلاف حالا که آدم‌هایی (آدم‌هایی؟!) پیدا شده‌اند که از شیطان هم سیاهکارتر هستند.

حکایتی هست که می‌گوید یک بابایی می‌خواست کار خلافی بکند، رفت و یک نقشه حسابی برای کارش ریخت و طرحش را اجرا کرد. چند وقت بعد، ‌یاد آن نقشه و آن خلاف افتاد، شرمنده شد و «لعنت بر شیطان»ی حواله کرد. شیطان هم ظاهر شد و گفت «لعنت بر خودت! من عقلم به آن نقشه تو نمی‌رسید!».

حالا حکایت این گروه‌های شیطان‌پرست هم همین است. برای اهداف خودشان رفته‌اند کاری را که تا دیروز مخصوص شیطان بوده (وسوسه) به عهده گرفته‌اند و اسم خودشان را هم گذاشته‌اند پرستنده شیطان. واقعا که لعنت به خودشان!

موسیقی و شیطانپرستی

بسم الله الرحمن الرحیم


 چکیده :

 این مقاله به این پرسش می پردازد که گروه های شیطان پرست از طریق موسیقی  چگونه افکار و عقاید خود را منتقل میکنند ؟ چنین به نظر میرسد که موسیقی یکی از تاثیر گذار ترین وسایل ارتباطی برای تبلیغ اینگونه فرقه ها میباشد و برخی انواع موسیقی به ابزاری برای جلوه کردن شیطان و تبلیغ شیطان پرستی تبدیل شده اند. و ما به این شیوه ی تبلیغ عقاید از طریق یک مطالعه ی موردی میپردازیم.

این کار  نگرشی است درمورد موسیقی و ترویج شیطان پرستی از طریق این ابزار رسانه ای. قصد ما این است که به تاثیر موسیقی و هنر مندان آن بر القای ارزشهای خاص بر مخاطبان بپردازیم. بدین منظور ابتدا به تشریح یک نمونه تزریق عقاید شیطانی می پردازیم,

در نهایت یکی از هنرمندان موسیقی متال به نام مرلین منسون و کارهای او را که مبلغ نوعی فلسفه دینی خاص و شیطان پرستی است  مورد بررسی قرار میدهیم.

 

 واژگان کلیدی:

 موسیقی . شیطان . شیطان پرستی . ضد مسیح . مرلین منسون . هنرمند . بلک متال . آنتوان لاوی . کلیسای شیطان . یزیدیان . درک فرا آگاهی .

 

 مقدمه:

شیطان پرستی یک حرکت مکتبی، شبه مکتبی و یا فلسفی است که هواداران آن شیطان را یک طرح و الگوی اصلی و قبل از عالم هستی میپندارند. آنها شیطان را موجودی زنده و با چند وجه از طبیعت انسان مشترک می‌‌دانند. قدیمی‌ترین شاهد ثبت شده راجع به شیطان پرستی در کتاب "تکذیب یک کتاب" توسط توماس هاردینگ (1565) به چشم میخورد.

شیطان موفق شده با فرایند هنر پست‌‏مدرن در موسیقى پست‌‏مدرن و سینماى پست‌‏مدرن، زمینه‌‏هایى را فراهم کند تا بر دورانی که در آن، ترس از مدرنیزم موضوعیت پیدا کرده حاکم شود.

دوران" پست‌‏مدرن" و "مدرن" تمام شده و وضعیت "ترنس‌‏مدرن"[2] آغاز شده است.که در این دوره شیطان بیشتر جلوه گر میشود.  (عباسی ، 1385)

 

شیطان پرستی

شیطان پرستی را به دو گروه  "راه چپ" مخالف با "راه راست" طبقه بندی می‌کنند. دست چپی‌ها به غنی سازی روحی خود در جریان کارهای خودشان معتقدند. و بر این باورند که در نهایت باید تنها به خود جواب پس دهند. در حالی که دست راستی‌ها غنی سازی روحی خود را از طریق وقف کردن و بندگی خود در مقابل قدرتی بزرگ‌تر بدست می‌‌آورند. لاوییان‌ها در واقع خدایی از جنس شیطان و یا خدایی دیگر را برای خود قائل نیستند. آنها حتی از قوانین شیطان نیز پیروی نمیکنند. این جنبه اعتقادی آنها به طور مکرر به اشتباه نادیده گرفته می‌شود و عموماً آنها را افرادی میشناسند که شیطان را به عنوان خدا پرستش می‌کنند.

شیطان پرستی به جای اطاعت از قوانین خدایی یا قوانین طبیعی و اخلاقی، عموماً بر پیشرفت فیزیکی خود با راهنمایی‌های موجودی مافوق یا قوانینی فرستاده شده تمرکز دارد. به همین دلیل بسیاری از شیطان پرستان معاصر از باورها و گرایش‌های ادیان گذشته اجتناب می‌کنند و بیشتر گرایشات خودپرستانه دارند. به گونه‌ای که خود را در مرکز هستی و قوانین طبیعی می‌بینند و بیشتر شبیه به مکاتبی چون ماده‌گرایی[3] و یا خودمحوری [4]و جادومحوری هستند. به هر حال بعضی شیطان پرستان به طور داوطلبانه بعضی از قوانین اخلاقی را انتخاب می‌کنند. این یک جریان وارونه سازی را نشان می‌دهد. بر این مبنا شیطان پرستان به دو گروه اصلی شیطان پرستان فلسفی و شیطان پرستان دینی تقسیم بندی می‌شوند.

 

شیطان پرستی فلسفی

 به طور غیر رسمی و گسترده‌ای این شاخه از شیطان پرستی را منتسب به آنتوان شزاندر لاوی[5] می‌دانند. او کسی بود که کلیسای شیطان[6] را تأسیس کرد (اولین سازمانی که از لغت شیطان پرستی فلسفی استفاده نمود)، در نظر شیطان پرستان فلسفی، محور و مرکزیت عالم هستی، خود انسان است، و بزرگ‌ترین آرزو و شرط رستگاری این نوع از شیطان پرستان برتری و ترفیع ایشان نسبت به دیگران است. شیطان پرستان فلسفی عموماً خدایی برای پرستش قائل نمیدانند و به زندگی غیر مادی بعد از مرگ نیز عقیده‌ای ندارند (اگرچه بایدی هم برای نبود آن ندارند) به هرحال زندگی این گروه از شیطان پرستان عاری از روحیه مذهبی و معنویت نیز نیست.

در نظر شیطان پرستان فلسفی، هر شخص خدای خودش است. آنها با تکیه بر عقاید انسانی وابسته به دنیا، مطالب مربوط به فلسفه عقلانی را خار میشمارند و به آنها به دید ترس از مسائل ماوراء الطبیعی می‌‌نگرند. و تنها به وسیله آن، یک زندگی عقیم و تنها بر مبنای "جهان واقعی" را تشکیل می‌دهند.

 

شیطان پرستی دینی

 گرایشات شیطان پرستی دینی اغلب مشابه گرایشات شیطان پرستی فلسفی است، گرچه معمولاً پیش نیازی برای خود قائل می‌شوند و آن پیشنیاز اینست که شیطان پرست اول باید یک قانون ماوراء الطبیعی را که در آن یک یا چند خدا تعریف شده است که همه شیطانی هستند یا به‌وسیله شیطان شناخته می‌شوند قبول داشته باشد. شیطانی که در گروه اخیر تعریف شده است می‌تواند تنها در ذهن یک شیطان پرست تعریف شود یا از یک دین (معمولاً قبل از مسیح) اقتباس شوند.

بسته به اینکه کدام نوع شیطان پرستی مد نظر باشد، خدا (یا خدایان) می‌توانند از انواع مختلفی از معبودها باشند، بعضی از آنها از ادیان بسیار قدیمی نشئت گرفته شده اند، انواع معمول شیطان پرستی از خدایانشان را از ادیان قدیمی مصر باستان و بسیاری از الهه‌های باستانی بین‌النهرینی و بعضا از الهه‌های رومی و یونانی (به عنوان مثال مارس-خدای جنگ) اقتباس کرده اند. بقیه شیطان پرستان ادعای پرستش خدای اصلی را دارند ولی بیشتر شیطان پرستان می‌گویند خدای معبود آنها در واقع قدمت بسیار قدیمی دارد، شاید از دوران ماقبل تاریخ و شاید اولین خدایانی باشد که توسط انسان مورد پرستش قرار گرفته است .

  

فلسفه شیطانی در انجیل شیطان

 انجیل شیطانی شامل 4 بخش است : "کتاب شیطان" ،"کتاب لوسیفر"،"کتاب بلیل[7]

 و" کتاب لویتان[8]

 که هر کدام شامل مطالب خاص خود میباشند فصل اول این کتاب احکام 9 گانه شیطان پرستی است . این 9 حکم از این قرارند :

 

شیطان می‌گوید دست و دلبازی کردن بجای خساست.

شیطان می‌گوید زندگی حیاتی بجای نقشه خیالی و موهومی روحانی

شیطان می‌گوید دانش معصوم بجای فریب دادن ریاکارانه خود.

شیطان می‌گوید محبت کردن به کسانی که لیاقت آن را دارند بجای عشق ورزیدن به نمک نشناسان

شیطان می‌گوید انتقام و خونخواهی کردن بجای برگرداندن صورت .[9]

شیطان می‌گوید مسئولیت پذیری در مقابل مسئولیت پذیران بجای نگران بودن خون آشام‌های غیر مادی

شیطان می‌گوید انسان مانند دیگر حیوانات است، گاهی بهتر ولی اغلب بدتر از آنهایی است که روی چهار پا راه میروند، بدلیل آنکه انسان دارای خدای روحانی و پیشرفت‌های روشنفکرانه، او را پست‌ترین حیوانات ساخته است.

شیطان تمام آن چیزهایی که گناه شناخته می‌شوند را ارائه می‌دهد، چون که تمام آنها به یک لذت و خوشنودی فیزیکی، روانی یا احساسی منجر می‌شوند.

شیطان بهترین دوست کلیساست چرا که در میان تمام این سالها وجود شیطان دلیل ماندگاری کلیساها است.

 

لاوی سپس ۱۱ قانون شیطانی را نیز وضع کرد، که در حالی که نظام نامه‌ای اخلاقی نیست، ولی راهنمایی‌های کلی برای زندگی شیطان پرستی را ارائه کرده است:

 

۱۱ قانون شیطانی

هرگز نظراتت را قبل از آنکه از تو بپرسند بازگو نکن.

هرگز مشکلاتت را قبل از آنکه مطمئن شوی دیگران میخواهند آن را بشنوند بازگو نکن.

وقتی مهمان کسی هستی، به او احترام بگذار و در غیر این صورت هرگز آنجا نرو.

اگر مهمانت مزاحم تو است، با او بدون شفقت و با بیرحمی رفتار کن.

هرگز قبل از آنکه علامتی از طرف مقابلت ندیده‌ای به او پیشنهاد نزدیکی جنسی نده.

هرگز چیزی را که متعلق به تو نیست برندار، مگر آنکه داشتن آن برای کس دیگری سخت است و از تو میخواهد آن را بگیری.

اگر از جادو به طور موفقیت آمیزی برای کسب خواسته هاید استفاده کرده‌ای قدرت آن را اعتراف کن. اگر پس از بدست آوردن خواسته هایت قدرت جادو را نفی کنی، تمام آنچه بدست آوردی را از دست خواهی داد.

هرگز از چیزی که نمیخواهی در معرض آن باشی شکایت نکن.

کودکان را آزار نده.

حیوانات -غیر انسان- را آزار نده مگر آنکه مورد حمله قرار گرفته‌ای یا برای شکارشان.

وقتی در سرزمینی آزاد قدم بر میداری، کسی را آزار نده، اگر کسی تو را مورد آزار قرار داد، از او بخواه که ادامه ندهد. اگر ادامه داد، نابودش کن.

 

شیطان پرستی در ایران :

 

بیشتر شیطان پرستی در ناحیه غربی کشور و ناحیه مرکزی ایران دایر است . مخصوصا در شهرهای غرب و جنوبغرب کشور و کردنشین که حتی مراسم این عده در کوهها و دره ها نیز هنوز برگزار میشود و قربانی آنها حیوان است . بعضی از این کانونهای شیطان پرستی در تهران نیز در حال گسترش است که از طریق وبلاگ ها به پذیرش عضو برای انجمن شیطان گرایان ایران مبادرت می کنند.

 

یزیدیان

 

زبان یزیدیها کردی است و اکثر آنان در کردستان عراق (بیشتر در اطراف موصل و مغرب آن در ناحیهٔ سنجار) و قسمت کردنشین ارمنستان و اطراف تفلیس زندگی می‌کنند. هرچند که در تمام قسمت‌های کردنشین وجود دارند و شمار نسبتاً زیادی نیز در کشورهای اروپایی (به ویژه آلمان) پناهنده شده‌اند. شمار یزیدیان حدود ۱۵۰ هزار نفر ذکر شده‌است.(مشکور ،1368)

 

اعتقادات

«یزیدیان» هم مثل بسیاری از پیروان ادیان باستانی اعتقاد دارند که «جهان و هرچه در او هست» از چهار عنصر اصلی یعنی «آب، باد، خاک و آتش» ترکیب یافته‌است.

خداوند به ادعای خود، مشابه باور معمول ادیان سامی، انسان را از آب و خاک آفرید در حالیکه به باور خود خداوندی خدا فرشتگان درگاه ابدیت همه از جنس آتشند؛ و آتش به باور آنها بر گل ﴿ممزوج آب و خاک﴾ ارجحیت دارد. از این رو وقتی خداوند از همه فرشتگان بارگاهش ﴿از جمله ملک مقرب، طاووس﴾ میخواهد که در مقابل ساخته دست او، آدم، تعظیم کنند، ملک طاووس «شیطان» از این دستور نابجای ایزدی سر میپیچد و از همان زمان سر به شورش می‌گذارد، شورشی که تا روز حشر ادامه خواهد داشت و یزیدیان آن را شورشی بر حق و از روی حکمت خداوند می‌دانند و شیطان را لعن نمی‌کنند و معتقدند که در آخرالزمان او مشمول لطف و بخشش پروردگار خواهد گشت.

محققین و متکلمین اسلامی آنها را بدلیل باور به نسخ اسلام در آخرالزمان، جزو غلاة دانسته‌اند.

«مُصحَف رَش» (کتاب سیاه) نام دومین کتاب یزیدیه‌است .

از اعیاد معروف یزیدیان می‌توان «شامیرام» را نام برد.

 

گروه های شیطان پرستی ایرانی

مهمترین گروه ها ی جوانان در ایران در شهر تهران مستقر بوده و ویژگی های آنها از لحاظ خشونت ، بی بند و باری اخلاقی و جنسی، بزهکاری نسبت به انواع غربی آن تعدیل شده است. اعضای این گروه ها اغلب جنبه های اعتقادی و آرمانی انواع غربی خود را یدک کشیده و گاهی متناسب با این اعتقادات دست به کنش میزنند .

 

بلک متال [10]

این گروه شعبه یا شاخه ای از متال ها  هستند. علامت این گروه یک صلیب برعکس با علایمی به صورت 666 است که عدد  "شیطان یا آنتی کرایست " میباشد. اعضا این گروه وجود خدا را قبول دارند ولی معتقدند که خدا ضعیف است و هدفش از آفرینش بازی دادن انسان هاست. آنها شیطان پرستند و معتقدند شیطان قوی تر بوده و اولین کسی بود که خود را از این بازی کنار کشید. پس کسی که شیطان را می آفریند و بعد نمیتواند بر او تسلط یابد، ضعیف است. این گروه دارای رقصی به نام "هدبنگ" هستند که عبارت است از رقص از طریق سر.محل گرد آمدن اعضای این گروه در ایران پاساژگلستان در شهرک غرب، پاساژصفویه، سرخه بازار، پارک لاله، پارک ملت و زیر پل کریم خان است.

 

ریو[11]

این گروه، گروه جدیدی است که به تازگی در ایران رواج یافته است. ریوها در اصل شیطان پرست هستند. تیپ ظاهری این افراد به شرح زیر است: پالتوی بلند مشکی و در زیر ، یک بلوز استرچ مشکی. این گروه روی بازوی چپ خود مار خالکوبی کرده اند که سمبل شیطان است و در دست راست نیز طرح شیطان را خالکوبی میکنند که عبارتست از دایره ای با ستاره ای در وسط  (پنتاگرام) و یک صلیب برعکس روی آن.

 

شیطان درموسیقی (پیامهای پنهانی):

درغرب سال 1950را سال تولد ونزول رسمی شیطان بوسیله موسیقی نامیده اندودر همین سال بود که گروه « بیتل ها [12]» و« الویس پریسلی » که از شعبات گروه های«راک اندرول [13]» هستند شروع به کارکردند ومروج این مکتب (شیطان پرستی [14]) شدند.

 این گروهها برطبق گفته ها ونوشته هایشان، نفس وزندگی خودرابه شیطان سپرده اند وشیطان راچون خدای خود می پرستند وخدمت  می کنند ودربیانیه های خود اعلام کرده اند که شیطان نیز به آنان قدرتی داده است تا بوسیله آن معجزاتی انجام دهند که باعث خودکشی اشخاصی می شوند که برای شنیدن کنسرت آنها می آیند .

 این گروههای شیطانی قادرند که به وسیله کنسرتی که اجرا میکنند مردم را به صدمه زدن به خود وحتی خود کشی ترغیب کنند. مثلا در مورد گروه « پینک فلوید [15]» میانگین خود کشی یا صدمه رساندن شدید به خود، بعد از هر اجرای این گروه 15تا20نفر می باشد .

«پس از پایان یکی ازبرنامه های (بیتل ها ) برای اولین بار(هیستری ) به طور دسته جمعی به جوانان حاضردرکنسرت دست داد. جوانان که از موسیقی پر هیجان آنها عاصی شده بودند به خیابانها ریختند ،اتومبیلها را آتش زدند؛ شیشه های مغازه ها راشکستندوتعداد135 نفر از آنها از فرط هیجان غش کردند که به بیمارستان منتقل شدند. دریکی دیگر ازبرنامه های بیتلها در « گلاسکو» 300 نفردختریک جا غش کردند.»[16]

 علائمی که این گروهها برای نیرو گرفتن از آن استفاده می کنند عبارت است از: صلیب برعکس ، ستاره پنج پر( پنتاگرام)[17] سر بز ، عدد 666 و... که نمونه بارز این علائم را درکلیسای شیطان پرستان درنیویورک می توان دید که به صورت یک صلیب بزرگ وبرعکس می باشد ،اما درمورد مفاهیم وپیامهای این آهنگها ،می توان گفت این آهنگها ،بر پایه کفربه خدا وانبیا، دعوت به سکس ،مواد مخدر،خودکشی وقتل می باشد.

این پیامها با صدای بسیارضعیف وکوتاه در پس زمینه نوار ضبط می شود که گوش قادر به شنیدن مستقیم آنها نیست . اگردرحالت طبیعی شنیده شود ،چیزی از پیام را نمی توان شنید وفقط متن ساده نوار شنیده خواهد شد وازقدرت شیطانی خفته درپشت نوارآگاه نمی شویم .

 «ویلیام دورل » دکتر مغزدرطی تحقیقات چهارده ساله خود می نویسد:«درمغزانسان دستگاهی مانند کامپیوتر وجود دارد که اطلاعات غیر منطقی ومستقیم راازمغز دور می کندوانسان را وا می دارد تا این اطلاعات را فراموش کند ولی اگر هر گونه اطلاعاتی به بخش خاصی از مغز برسد، مغز آن را بدون چون وچرا پذیرفته وجزء قواعد روزمره خود قرار می دهد ، بااین روش می توان به سادگی اطلاعات خاصی راوارد سیستم اطلاعاتی مغز کرد ، بدون این که شخص درموقع شنیدن متوجه پیام درونی آن شود . این سیستم اطلاعاتی وگیرنده پیامها رادراصطلاح « درک فرا آگاهی [18]» می گویند (پیامهایی که گوش نمی شنود ولی مغزآنها رادریافت می کند.) »

 یک مورد واقعی برای تأثیر سریع وغیر قابل انکار این گونه پیامها برمغز: دریکی ازسینماهای نیویورک درطی پخش یک فیلم خاص، میزان خرید نوشابه «کوکا کولا» و«پاپ کورن » به چندین برابر حالت عادی می رسید . دلیل آن این بود که:صحنه قابل دیدن دریک لحظه برای چشم در روی نوار فیلم 5یا6قاب است؛طراح این کار بین هر 16قاب یک اسلاید کارگذاشته بود که روی آن نوشته بود نوشیدن کوکا کولاوخوردن پاپ کورن لذت بخش است ، دیدن این اسلاید برای چشم غیر ممکن است  واین قضیه زمانی لو رفت که فیلم روی یکی از همین اسلاید ها پاره شد واین عبارت روی سینما دیده شد که البته کار به دادگاه کشیده شد. این نمونه نشانگرقدرت مغزانسان است که از هر کامپیوتر سریع تر ودقیق تر عمل می کند .(Advertising age 1957)

 در آهنگ «لایس لابونیتا» از «مدونا[19] » که جاهایی ازاین آهنگ به زبان اسپانیولی خوانده می شود وکلمه « گومو برگن» تکرارمیشود که پشت نوار این عبارت «به من شیطان گوش بده »می باشد .

 مرلین منسون

 در اینجا به تحلیل آثار هنرمندی میپردازیم که خود را ضد مسیح[20] میخواند و به نوعی مروج شیطان پرستی است.

برایان وارنر(مرلین منسون)در کانتون اوهایو متولد شد . به عنوان یک روزنامه نگار با زمینه و گرایش موسیقی مشغول کار شد در 1989 با گیتاریستی به نام اسکات میچل آشنا و پس از مدتی دوست شد. آنها تصمیم به تشکیل یک گروه گرفتند و همان زمان بود که اسکات خود را با نام دیزی برکویچ و وارنر خود را با نام مارلین منسون مطرح ساختند. اندک زمانی نوازنده باس گجت گین و نوازنده کیبورد مادونا واین نیز به گروه ملحق شدند گروه اوایل با نام مرلین منسون و اسپوکی کیدز شروع به فعالیت نمود .استفاده از جلوه های بصری خاص در این نمایش ها آرایش خاص منسون و فضای آثارشان به سرعت گروه را مطرح نمود و تا سال 1992 آنها در میان عامه پسندترین حرکت های هنری در حیطه فلوریدای جنوبی به شمار می رفتند.

منسون یک خواننده ی آنتی کرایست و ضد مسیح (دجال) و دارای فلسفه ای منفی باف است(در رابطه با دنیا) . .

عقاید او که همه آنها در موزیک های او به نمایش در میاید این را حاکم است که انسان را پست ترین موجود خلق شده مینامد و دیگری این است که خود را خدا میداند و میگوید هرکس خدای خودش است.(او دشمن دین مسیح نیز هست تا حدی که در یکی از کنسرتهایش انجیل را هم پاره کرد).

مرلین منسون در دیداری که با آنتوآن لاوی موسس کلیسای شیطان داشت توسط لاوی عنوان کشیش را دریافت کرد. که در کلیسای شیطان به معنای کسی است که مورد احترام کلیسا است.

او با سبک خاص خودش طرفداران زیادی کسب کرده که درکنسرت هایش برای او خود کشی هم میکنند. ولی همین سبک برای او منتقدان زیادی کسب کرده که در مصاحبه هایش که یکی از آنها با آقای مایکل مور از منتقدان بزرگ آمریکا است میگوید که طریقه تیپ من برای این است که با طن پست انسان را به آنها نشان دهم وبگویم زیر آن لباس های زیبایشان چه چیزی وجود دارد.

عقاید او که همه آنها در موزیک های او به نمایش در میاید این را حاکم است که انسان را پست ترین موجود خلق شده مینامد و دیگری این است که خود را خدا میداند و میگوید هرکس خدای خودش است. (او دشمن دین مسیح نیز هست تا حدی که در یکی از کنسرتهایش انجیل را هم پاره کرد).او برای خود گروهی نژاد پرست تشکیل داده که خود را رهبر آن گروه کرده و با طرفداران خود در آن فعالیت میکند.در ضمن او با سیست های امریکایی ها نیز مخالف است.

 در زیر به نقد و تفسیر برخی آهنگ ها و کلیپ های منسون میپردازیم که مضمونی شیطانی دارند:

آهنگ هیچکس ها[21]

این کلیپ در سال 2000 ساخته شده و جزء آلبوم هالیوود است.

مضمون کلی این کلیپ در رابطه با آدمهایی است که می خواهند با تکیه بر شیطان و توکل بر او از هیچ کس بودن به  کسی شدن برسند و قدم به دنیایی رو به پایین می گذارند.

در این کلیپ می بینیم که دختر بچه ای از جایی شبیه به یتیم خانه فرار می کند و از دریچه ای و در انتها بطور ناخواسته پا به قلمرو شیطان می گذارد و این قلمرو آنقدر بزرگ است که گویی همه ما در آن هستیم .

در جایی از این کلیپ می بینیم که اداره آن یتیم خانه به دست انسانهای پول پرست است و منسون با دادن اندکی پول به آنها گویی روح و جسم آن دختر را با هم می خرد .

 کلیپ  نوجوانان یکبار مصرف[22]

  این کلیپ جزء آلبوم هالیوود است و در سال دوهزار ساخته شده و در رابطه با نوجوانانی است که امروزه تربیتی بسیار سطحی دارند و از دین و زندگی به اندازه یک میمون اطلاعات دارند .

در ابتدای این کلیپ می بینیم که هیولایی از آب بیرون می آید و هدف او بنیادی است و تحریف مسیحیت و انحراف نوجوانان است و به سرعت بالا می آید و این هیولا «شیطان» می داند که باید چه کار بکند و هدف او نوجوانان است ، نوجوانانی که نباید به دنبال دین باشند و باید از آن متنفر باشند و منسون به این نوجوانان یکبار مصرف [23]می گوید.

در کلیپ می بینیم که میمونی از صلیب بالا و پایین می رود و آن را مورد بازیچه قرار می که منظور منسون از میمون نوجوانان امروزی است که به لا مذهبی و بی قیدی بالایی رسیده اند .

در صحنه دیگر آخرین شام مسیح را می بینیم که در وسط میز به جای مسیح میمونی نشسته و روی میز هم به جای شام جسد یک انسان به تصویر کشیده شده که می تواند این صحنه تعریفهای متفاوتی داشته باشد . در این کلیپ می بینیم که منسون با لباس یک کشیش است و خودش در این رابطه می گوید که منظورش این است که با این کار این در ذهن بیننده تداعی می شود که بیننده باید آماده پذیرفتن نصیحت باشد.

تحریف های مختلف از مسیح کاری است که نویسندگان و فیلسوفان مدرنیته بدون هیچ ملاحظه ای به آن عمل کرده اند و منسون در چندین شعر خود به این موضوع اشاره کرده ، آهنگهایی مثل hard long road out of hell و یا آهنگ personal Jesus و در تمام این آهنگها می بینیم که منسون نسبت به تحریف، از مسیح انتقاد کرده است .

 

نتیجه‌گیری

 شیطان پرستان بر نقش موسیقی متال در جذب جوانان تاکید دارند. خوانندگان زیادی از جمله مرلین منسون و کینگ دایموند از اعضای کلیسای شیطان هستند و اخیرا مرلین منسون به عنوان کشیش کلیسای شیطان در آمریکا انتخاب شده است.

بلاش برتن مسئول کلیسای شیطان در آمریکا در این باره می گوید : « بسیاری از جوانان به لطف موسیقی راک ، به ویژه ترانه های مرلین منسون ، به شیطان پرستی روی آورده اند و خواهان عضویت در کلیسای شیطان هستند.»

نگرشی بر اکثر ایسم ها بصورت مختصر و زیبا

بسم الله الرحمن الرحیم
1. امپریالیسم: (1)
امپریالیسم از کلمه قدیم تر (امپراطوری) گرفته شده است. و این اصطلاح عنوان برای قدرت یا دولتی بوده که خارج از محدوده و کشور خود به زور به تصرف سرزمین ها و ممالک دیگر اقدام می کرده، و آنجا را جهت بهره برداری، تحت سلطه خود قرار می داده است. و معنای امپریالیسم با کلمه استعمار پیوندی نزدیک دارند. و امپریالیسم به امپریالیسم نظامی، اقتصادی و فرهنگی تقسیم می شود.

2. میلیتاریسم: (2)
به معنای ارتش سالاری می باشد. به چهار حالت در سازمان ارتش مانند جنگجویی، سروری ارتش بر دستگاه دولت، بزرگداشت سپاهگیری و بسیج کشور برای هدف های نظامی را ارتش سالاری گویند. وقتی این چهار حالت کاملاً فراهم شد ارتش سالاری کامل گویند. و میلیتاریسم زمینه را برای دژسالاری، نازیسم، فاشیسم و فالانژیسم فراهم می کند.

3.دزسالاری:
نام و اصطلاحی برای حکومت هایی است که با روش استبدادی و ترور بر سر کار می آیند.

4نازیسم: (3)
عنوانی است برای حکومت آلمان در دورة "آدولف هیتلر" و گاهی هم ردیف معنای فاشیسم می باشد. و نیز نازی علامت اختصاری "حزب ناسیونال سوسیالیست کارگران آلمان" به رهبری هیتلر است.

5. فاشیسم: (4)
این اصطلاح به صورت عام نامی است برای همه رژیمهایی که بقایشان بر پایة دیکتاتوری و زور و کشتار استوار است. اما به معنای خاص، نام جنبشی است که در سال 1929 به رهبری "موسولینی" در ایتالیا به راه افتاد.

6.فالانژیسم: (5)
نام حزب فاشیست اسپانیا می باشد. این حزب را "خوزه آنتونیو پریمودو ریورا" پسر دیکتاتور پیشین، "پریمودو ریورا"، در سال 1933 بنیان گذاشت.

7. تیرانی (تیرانیسید): (6)
عنوانی است برای حکومت ظالمانه ای که قدرت را از راه غیر قانونی در یونان باستان به دست می گرفت و در یونان "تورانوس (Tyrnnus)" می نامیدند.

8. ماکیاولیسم (استبداد جدید): (7)
مکتب ماکیاولیسم که آن را "فلسفه استبداد جدید" نیز می خوانند، عبارت از مجموعه اصول و دستوراتی است که ماکیاولی فیلسوف و سیاستمدار ایتالیایی (1469-1527) برای حکومت ارائه داده است. که خلاصه این مکتب عبارت است از: تأسیس دولتهای متحد و قوی که تابع کلیسا و دین نباشد. طرفداری از ظلم و استبداد و حکومت نامحدود. انسان موجود سیاسی و فطرتاً شرور است لذا برای علاج شرارت انسان حکومتی مقتدر و مستبد لازم است. اخلاق و مذهب تابع سیاست زمامدار می‌باشد، اگر صلاح دید در حکومت از دین و اخلاق استفاده می کند و اگر صلاح ندید استفاده نمی کند. زمامدار به منزلة قانون است و مردم باید از حاکم و زمامدار اطاعت کنند، اما خودش از قانون مستثنی است و هر چه بخواهد می تواند انجام دهد. روش حکومت در مکتب ماکیاولیسم آن است که زمامدار برای رسیدن به قدرت و حفظ آن مجاز است به هر عملی مانند زور، حیله، تزویر، جنایت، تقلب، نقض قول و پیمان شکنی و نقض مقررات اخلاقی متوسل شود. و هیچ نوع عملی برای رسیدن به قدرت و حفظ آن برای زمامدار ممنوع نیست، به شرط اینکه تمام این اعمال را پنهانی و سرّی انجام دهد. و جنایاتی که هیتلر و موسولینی دیکتاتورهای آلمان و ایتالیا انجام دادند بر همین افکار دور می زد.

9. نیهیلیسم: (8)
نیهیلیسم یا هیچ انگاری، این اصطلاح از واژه (نیهیل( در زبان لاتین به معنای هیچ آمده است. و نیهیلیسم مکتبی فلسفی است که منکر هر نوع ارزش اخلاقی و مبلّغ شکاکیت مطلق و نفی وجود است. و گروهی از آنارشیست های قرن 19 روسیه را نیز نیهیلیست خوانده اند. مؤسسه فرقه نیهیلیسم "میخائیل باکونین" (1876-1814م.) بوده است.

10. سوفیسم (سوفسطائی) (9) :
در زبان یونان سوفیسما و سوفیزا به معنای آموزش و سوفوس به معنای عقل و خرد می باشد. اما از نظر اصطلاح سوفیست عنوانی برای فلاسفه قبل از سقراط می باشد. که آنان مورد انتقاد سقراط و افلاطون قرار گرفتند. اما بعدها به کسانی گفته می‌شد که در بحث ها و گفتگوی با مغالطه و زبان بازی بر حریف خود پیروز می شدند.

11. سپتی سیسم (سپتیک):
این همان فلسفه شکاکین است. پیروانش معتقداند که انسان راهی برای شناخت حقایق ندارد. از این رو باید در همه امور توقف نماید. حتی علوم ریاضی را هم به طور احتمال قبول کند. این مَسْلک شبیه سوفیسم و نسبی گری است. 

12. آتئیسم:
پیروان این مکتب می گویند چیزی به عنوان مافوق طبیعت وجود ندارد. و انسان را فقط موجود طبیعی می دانند که باید با همان عقل طبیعی اداره شود.

13. کمونیسم: (10)
کمونیسم این اصطلاح از ریشه لاتینی (کمونیس) به معنای اشتراکی گرفته شده است. و این عقیده از سال 1840 م. رواج یافت. و معنای اشتراک محدود به ثروت و دارائی ها نمی شود، بلکه اشتراک شامل زنان و مسائل جنسی می گردد. بنابرنظر کمونیسم تمام منابع اقتصادی کشور اعم از صنعتی و امور دیگر مربوط به جامعه است نه افراد و خانواده ها، اما کمونیسم به معنای جدید عبارت است از اینکه دولت بر تمام مراکز اقتصادی جامعه کنترل داشته باشد و همه چیز باید در دست او قرار گیرد.

14 مارکسیسم: (11)
کمونیسم به معنای خاصی که امروز در نقاط مختلف دنیا رایج است کمونیسم مارکسیسم است. زیرا مؤسس کمونیسم "کارل مارکس" فیلسوف آلمانی (1883-1818م.) بود که بعد از مارکس، "فریدریش انگلس (1895-1825م.)"، "لنین" و "استالین" از رهبران کمونیسم بودند. بعد از درگذشت استالین (1953) "مالنکوف" ، "بولگانین" و "خروشچف" جانشین وی شدند. البته آراء مارکس و اِنگلس توسط نفوذ فلاسفه آلمانی مخصوصاً "هگل" و "فویرباخ" گسترش یافت.

15. لنینیسم: (12)
لنینیسم نوع دیگری از مارکسیسم است که منسوب به "ولادیمیر ایلیچ لنین (7924-1870م.)" بنیانگذار رژیم کمونیست و پیشوای انقلاب اکتبر 1917 روسیه می باشد. لنین در اصول افکار مارکس تغییراتی داد به طوری که مواردی بر آن افزود و عناصری از آن را حذف کرد، تا مناسب اوضاع جامعه روسیه گردد. و در ضمن عقاید لنین بعد از انقلاب و رسیدن به قدرت نسبت به قبل از انقلاب تغییر یافت.

16. استالینیسم: (13)
بعد از لنین "یوسف استالین (1953-1879م.)" ـ نخست وزیر و دبیر کل حزب کمونیست و دیکتاتور اتحاد شوروی سابق ـ روی کار آمد و در عقائد لنین اصلاحاتی انجام داد که افکار او به نام استالینیسم مشهور گردید.

17. بولشویسم: (14)
بولشویسم عنوان ایدئولوژی حزب بولشویک به رهبری لنین بود. علت به وجود آمدن بولشویسم به خاطر اختلافی بود که در حزب مخفی سوسیال دموکرات روسیه بر سر مسأله عضویت در حزب پدید آمد. به دنبال آن، حزب به دو گروه بولشویک (در زبان روسی به معنای اکثریت) به رهبری لنین، و منشویک (به معنای اقلیت) به رهبری "مارتوف" تقسیم شد. و لنین در سال 1918 نام حزب خود ر "حزب کمونیست سراسر روسیه (بولشویکها)" نهاد، و در سال 1925 به نام "حزب کمونیست سراسر اتحاد شوروی" و در سال 1953 به "حب کمونیست اتحاد شوروی" تغییر یافت.

18. پوپولیسم: (15)
پوپولیسم به معنای مردم باوری است. به اینکه هدف های سیاسی را باید بر اساس خواست مردم جدا از احزاب و نهادها پیش برد، و خواست مردم عین حق و اخلاق است. به عبارت دیگر هر چه مردم خواستند همان حق و اخلاق می باشد. که در واقع بولشویسم ترکیبی از مارکسیسم و پوپولیسم است.

19. بورژوا (16) 
در قرون وسطا فردی از اهل شهر آزاد (بورگ) را که نه ارباب بود و نه دهقان "بورژا" می نامیدند. در قرن های هفدهم و هجدهم ارباب ها و کارفرماها را در برابر کارگران و بازرگانان به این نام خطاب می کردند. در فرانسه عنوانی برای طبقه میانه سوداگر و پیشه ور یا شهرنشینانی که بر ملاک دارائی از حقوق سیاسی برخوردار بودند اطلاق می شد، و اما در اصطلاحی سیاسی معنای خاص خودش را دارد.
بورژوازی در اصطلاح مارکسیستی به معنای سرمایه داران، سوداگران، پیشه وران و دارندگان مشاغل آزاد است. در برابر "پرولتاریا" (17) که به کارگرانی گفته می شد که هیچ وسیله تولیدی جز نیروی کار خود برای تأمین زندگی ندارند.

20. سوسیالیسم: (18)
واژه سوسیالیسم (جامعه باوری) در زبان فرانسه به معنای اجتماعی می باشد. و در انگلیسی (سوسیالیسم سیاستی که هدف آن نظارت جامعه بر وسایل تولید و اداره‌ آنها به سود همگان است). البته این تعریف، یک تعریف جامع نیست، زیرا نظارت عمومی بر اموال و تولید معنای وسیعی دارد. امابهترین وجه اشتراک سوسیالیست برتری جامعه و سود همگانی بر نظریه فردگرایی و سود فردی است، که سوسیالیسم به انواع متعددی مانند سوسیالیسم لیبرال، مارکسی، نوین، تکاملی، فابیان، صنفی و پارلمانتر و اقسام دیگر، تقسیم می شود.

21. کاپیتالیسم: (19)
کاپیتالیسم روشی است که در آن وسائل عمده تولید به کمک سرمایه های شخصی فراهم شده و اموال به مالکیت صاحبان سرمایه باقی می ماند. در کاپیتالیسم کارگران به عنوان روز مزد اجیر صاحبان سرمایه اند، و تمام قدرت مالی در دست اشخاص معدودی در جامعه خواهد بود. در مقابل کاپیتالیسم، کمونیسم و لنینیسم و استالینیسم قرار دارد.

22. پپورتنیسم:
یکی از فِرَق مذهبی آمریکا است که به ثروت اندوزی و سرمایه داری و تجارت ظالمانه مشروعیت می دهد. و این مسلک اصلی ترین عنصر فرهنگی و مذهبی تمدن آمریکایی است و با روح سرمایه داری آنان هماهنگ است.

23. ناسیونالیسم: (20)
عبارت است از اعتقاد به برتری یک ملت و قوم بر تمام ملل و اقوام دیگر و لزوم وفاداری مطلق و بدون هیچ قید و شرطی نسبت به قوم و ملت خود، و مباهات کردن هر قوم و قبیله نسبت به فرهنگ و زبان و نژاد خودش. بنابراین ناسیونالیسم (ملی گرایی) خود را از همه برتر و دیگران را پایین تر از خود می داند، که به ناسیونالیسم اقتصادی و سیاسی تقسیم می شود.

24. انترناسیونالیسم: (21)
در برابر ناسیونالیسم، انترناسیونالیسم قرار دارد که معتقد است خیر و سعادت بشر اقتضا می کند که ملت ها بدون در نظر گرفتن تعصب های قومی با هم همکاری داشته باشند.

25، آنارشیسم: (22)
در لغت یونانی به معنای حکومت است و آنارشی یعنی بدون حکومت. لذا در مسلک آنارشیسم حکومت را موجب مصائب و بدبختی های مردم می داند. و بنیاد آنارشیسم بر دشمنی با دولت می باشد. البته مخالف هرج و مرج هم هستند، اما به نظام و حکومتی فکر می کنند که بر اساس همکاری آزاده پدید آید. و پیشوای آنارشیسم جدید پیرژوزف پرودون" (23) فرانسوی (اوایل قرن 19 م.) می باشد.

26. ایدآلیسم: (24)
ایدآلیسم (ایده آلیسم = Idealime) به معنای خیال پرستی است و ایدآلیست کسی را گویند که معتقد است که سیاست باید تابع آمال یا ایدآل های انسانی گردد. این مسلک در برابر "رئالیسم" یا واقع پرستی و اصالت دادن به واقع قرار دارد.

27. رئالیسم: (25)
همانطوری که بیان شد رئالیسم (واقع پرستی و دنبال حقیقت بودن) در مقابل ایدآلیسم قرار دارد. رئالیست سعی دارد خود را با حقایق جهان و محیط جامعه وفق دهد و عوامل حقیقی را در حوادث دخالت دهد.

28. فئودالیسم: (26)
فئودالیسم یک سازمان بزرگ اجتماعی و اقتصادی و سیاسی است که در بسیاری از نقاط اروپا و خاور دور و خاور میانه در قرون وسطی، قبل از تشکیل دولت های ملی جدید وجود داشته است.
خصلت عمده در فئودالیسم آن است که از طرف شاه هر قسمت از اراضی بزرگ به تصرف اشراف به نام فئودال در می‌آید، و آن زمین های بزرگ از طرف فئودال یا نمایندگانشان به کشاورزان اجاره داده می شود. و اشراف هم در مقابل این اجاره نسبت به کشاوزان آن منطقه اختیارات قضائی و حکومتی و مالی و سیاسی داشتند.
ولی در زمان حاضر فئودالیسم به کشوری گفته می شود که عده ای از اشراف و مالکین املاکی را مالک می باشند و کشاورزان از حقوق سیاسی محروم اند، و یا به مقداری کم ازحقوق سیاسی و کشور بهره مند هستند.

29. فاکسیونالیسم: (27)
فاکسیون به معنای حزب است. این اصطلاح را "جورج واشنگتن" در آغاز استقلال آمریکا به جای پارتی (حزب) به کار برد. فاکسیونالیسم یعنی حزب پرستی و عقیده به لزوم وجود احزاب سیاسی و اتکاء دولت و حکومت با احزاب عامه که آن را سیستم حزبی (پارتی سیستم) نیز می نامند. در مقابل کمونیسم که تک حزبی است قرار دارد.

فرق پلورالیسم با فاکسیونالیسم آن است که اصطلاح اولی عمومیت دارد و شامل عقیده به لزوم تعدد جمعیت و انجمن ها از هر قبیل اعم از مذهبی و فرهنگی و علمی و سیاسی و اقتصادی می باشد، در حالی که فاکسیونالیسم تنها معتقد به تعداد احزاب سیاسی است.

30. مولتی پارتیسم (چند حزبی):
به معنای چند حزبی است که در دموکراسی غرب تولد یافته است و در نظام سیاسی احزاب متعدد وجود دارد که در قدرت سهیم هستند، و هیچ یک از این احزاب به اکثریت مطلق دست پیدا نمی کند، و کشور بر اساس چند حزبی اداره می‌گردد. و گاهی هم احزاب متعدد برای آنکه کرسی های بیشتری را در پارلمان به دست آورند، دست به ائتلاف می زنند. اما ائتلاف دائمی نیست ولی تعداد احزاب هم موجب ضربه به اقتدار ملی نمی شود.

31. ماتریالیسم: (28)
مکتب ماتریالیسم یا مادیت و اصالت را به ماده دادن، از مکاتب بسیار قدیم می باشد و تاریخ آن به زمان یونان قدیم می‌رسد. و عبارت است از اعتقاد به این که تنها ماده وجود دارد و هر چه عنوان ماوراء الطبیعه و حالت متافیزیکی داشته باشد، مانند خدا، روح و فرشتگان وجود ندارد.

32. دوگماتیسم: (29)
دوگماتیسم آئینی است که می گوید پذیرش موضوعی احتیاج به استدلال ندارد، و آن را باید بدون دلیل قبول کرد و بدون چون و چرا آن را از بدیهیات شمرد. و یا اینکه در عقیده از سنت سابق کورکورانه تقلید نمود.

33. دیالکتیک: (30)
این اصطلاح در فلسفه از طرف فلاسفه در معانی مختلف به کار رفته است. اما از نظر لغت دیالکت (Dialeet) به معنای زبان محلی، مکالمه، شیوه سخن و لهجه و اصطلاحات زبان ملت های مختلف به کار رفته است.
اما از نظر اصطلاحی هر کدام از فلاسفه معنای خاصی از آن را اراده کرده اند. سقراط به معنای مکالمه و فلسفی کردن هر موضوع به صورت سؤال و جواب به کار برده، افلاطون به معنای روش منطقی استعمال کرده است. هگل و مارکس این لفظ را مشابه هم استعمال کرده اند، با این فرق که دیالکتیک هگل ایدالیسم است و دیالکتیک مارکس ماتریالیسم و توجه به مسائل مادی است. و برای دیالکتیک معانی متعددی ذکر نموده اند، به کتاب هایی کهدر این موضوع تألیف شده مراجعه نمایید.

34. رادیکالیسم: (31)
در لغت به معنای ریشه است و این کلمه از طرف لیبرال های انگلیسی در قرن 19 استعمال شد، که مایل بودند به ریشه موضوعی نفوذ کنند، و طالب تجدید اساس کلیسا و خواستار انحلال مجلس اشراف و گاهی متمایل به لغو سلطنت بودند. اما این اصطلاح بیشتر در مورد کسانی اطلاق می شود که از مؤسسات سیاسی و اجتماعی موجود ناراضی و عصبانی شده اند و درصدد تغییرات اجتماعی هستند.
ولی در جامعه امروزی به کسانی که درصدد اصلاحات اساسی جهت بهبود وضع اقتصادی و اجتماعی می باشند، رادیکال می گویند. اما در آمریکا این اصطلاح بیشتر درباره سوسیالیست ها و کمونیست ها اطلاق می شود. اما در اروپا در گروه های اصلاح طلب به کار می رود.

35. دموکراسی: (32)
اصطلاح دموکراسی از اصطلاحات تمدن یونان قدیم است، و حکومت مردم بر مردم را دموکراسی می نامیدند. اما در اصطلاح جدید عبارت از حکومت مردم که با توجه به آراء اکثریت مردم از طریق انتخاب نمایندگان تشکیل می گردد، و اداره امور کشور در اختیار اکثریت آراء مردم قرار می گیرد. و دموکراسی به دموکراسی مستقیم (خالص) سیاسی، اقتصادی و صنعتی تقسیم می گردد.

36. سندیکالیسم: (33)
تریدیونیون یا اتحادیه های کارگری را در فرانسه سندیکا می نامند. سندیکالیسم نام یک مکتب سیاسی و هم، نام یک جنبش سیاسی انقلابی است که بین سوسیالیسم و آنارشیسم سازشی به وجود می آورد.

37. ایدئولوزی: (34)
این کلمه فانسوی است که مرکب از "idee به معنای تصور و اندیشه + logie به معنای شناخت" می باشد. ایدئولوژی روشی از اندیشه است که می خواهد هم جهان را توضیح دهد و هم دگرگون سازد. و اولین بار این واژه را دستوت دوتراسی (1836-1754) دانشمند فرانسوی به کار برد. و هدف او از این کلمه (اندیشه شناسی) یا (دانش ایده ها) بود. و گاهی هم به معنای سنجیده و ناسنجیده استعمال می شود. و در لغت فرانسوی به کسی که در یک ایدئولوژی صاحب نظر است و جنبه مرجعیت دارد، ایدئولوگ گفته می شود.

38. اُپُوزیسیون: (35)
در زبان فرانسه به معنای مخالفت یا مخالفان، و در معنای وسنیع خودش عبارت است از کوشش اتحادیه ها، حزب ها، گروه‌ها، دسته ها و افراد برای دستیابی به هدف هایی که در نظر دارند، و هدفشان مخالفت با اهداف دارندگان قدرت سیاسی، اقتصادی می باشد. 

و اپوزیسیون در معنای محدود، نامی برای گروهی که در نظام های حکومت پارلمانی به موجب قانون اساسی موجودیت آنها به رسمیت شناخته شده است، و در پارلمان گروهی را تشکیل می دهند که به حکومت ارتباط ندارد و از دولت حمایت نمی کند اما خود را به قانون اساسی وفادار می دانند.
اپوزیسیون پارلمانی با شرکت در گفت و گوهای مجلس و با شور قانونی، مطابق شرایطی که قانون معین کرده در کار حکومت نظارت مستقیم دارد. افکار عمومی را در جریان می گذارد. مهمترین وظیفه اپوزیسیون آن است که به انتخاب کنندگان امکانات انتخاب دیگری می دهد. اپوزیسیون مظهر حکومت احتمالی آینده است، و جزء مکمّل نظام های پارلمانی در کشورهایی مانند انگلستان، فرانسه و سوئد است که معمولاً دو حزب اصیل در آنها وجود دارد که به نوبت نقش حاکم و اپوزیسیون را به عهده می گیرند. اما در نظام های یک حزبی مانند آمریکا اپوزیسیون به صورت قانونی وجود ندارد.

39. مائوئیسم: (36)
به افکار مائوتسه تونگ (1976-1893) رهبر انقلاب کمونیستی چین درباره استراتژی جنگ انقلابی و سازگار کردن مارکسیسم - لنینیسم با اوضاع چین گویند. مائو علاوه بر اندیشه کمونیستی در چین، کانون مبارزه را از شهرها به روستاها و از کارگران در شهر به دهقانان در روستا انتقال داد. و مائو با ارتش دهقانی خود و با جنگ های چریکی در هدف خود در سال 1949 پیروز شد.

40. سکولاریسم: (37)
سکولر در زبان انگلیسی و فرانسوی به معنای دنیوی و آنچه که مربوط به دنیا است می باشد. و از کلمه سکولوم به معنای امور دنیا مشتق و گرفته شده است. سکولاریسم به دنیاپرستی و امور مادی اصالت می دهد. و آنچه مربوط به غیر دنیا باشد، مانند مسائل معنوی و دین و مذهب را رد می کند. و مرادف با کلمه سپ تیسم است. 

این اصطلاح ابتدا توسط جمعی شکاک و منکرین خداوند در انگلیس تحت نظارت "هولی اوک (Holyoake)" به وجود آمد. هولی اوک که شاگرد "رابرت اوون" بود در واقع مؤسس این فکر بود.
سکولاریسم توسط تاجران و دلالان اقتصادی اروپا ترویج شد تا بتوانند با محو دین به اهدافشان زودتر برسند، و شعار سکولاریسم حرف دین از صحنه زندگی اعم از سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و هنری است. و بر اساس سکولاریسم دین از سیاست جدا است. لذا میرزا حسین خان سپهسالار صدر اعظم ناصرالدین شاه، روحانیت را از دخالت در امور سیاسی منع می‌کرد. (38)

41. لائیسم:
مسلکی است با دین و معنویت ضدیت دارد معادل معنای سکولاریسم می باشد.

42. پلورالیسم: (39)
پلورالیسم به معنای مسلک کثرت گرایی می باشد، که پلورالیسم دینی نجات و رستگاری انسان را در یک دین و مذهب نمی داند. و معتقد است که حقیقت مطلق، مشترک میان همه ادیان است. و در نتیجه پیروان تمام ادیان اهل نجات و رستگاری‌ند. قائلین به پلورالیسم گویند دین دارای قرائت های مختلف است و برداشت هر فردی از دین صحیح می باشد.
روشن است که سرانجام این افکار منجر به تعطیل شریعت و معنویت خواهد شد. و این اندیشه به پلورالیسم اخلاقی، سیاسی، اجتماعی و دینی تقسیم می شود. پدید آورنده پلورالیسم در این قرن های اخیر مونتسیکو بوده، و بعد از او استقلال‌طلبان آمریکا آن را پرورش داده اند و پلورالیسم در برابر مسلک مونیسم قرار دارد که معتقد است کلیه جهان خلقت تابع یک اصل اند شبیه (وحدت وجودی) که فلاسفه اسلامی قائل هستند.

43. لیبرالیسم: (40)
این اصطلاح از واژه لییرال مشتق شده و دارای ریشه فرانسوی لیبر به معنای آزاد است. این مسلک زندگی انسان را فقط درهمین دنیا می داند. و می گوید: آزادی انسان نامحدود است و هیچ نیرو و منبعی نمی تواند او را مقید کندو بایدها و نبایدهایی را برای او تعیین کند. به عبارت دیگر چیزی به عنوان دین نمی تواند برای بشر تعیین سرنوشت کند و برای او شی ای را حلال یا حرام نماید.
لیبرالیسم به دو قسمت اصلی، لیبرالیسم سیاسی و اقتصادی تقسیم می شود و این مسلک در اواخر قرن 18 در انگلیس ظهور پیدا کرد و از مؤسسین آن "جرمی بنتهام، جیمز میل. جان استورات میل، توماس هیل گرین" می باشند. و می توان لیبرالیسم را اُمانیسم عقل گرا یا خود مختاری امانیستی نامید که در آن انسان خود مختار است. در واقع لیبرالیسم اندیشه انسان محوری می‌باشد.

44. اباحی گری:
اباحه گری به معنای نفی حلال و حرام الهی و پایبند نبودن به دستور دین در زندگی فردی و اجتماعی می باشد. و این فکر در راستای نشر بی دینی و ترویج بی بند و باری در بین مردم قدم بر می دارد. و این فکر نتیجه لیبرالیسم است.

45. اُمانیسم (انسان گرایی):
در مسلک امانیسم (انسان مداری) انسان جای خداوند می نشیند و تکیه گاه تشخیص ارزش ها را خود انسان می داند، و خداوند را برای برطرف شدن دردهای روحی بشر و برآورده کردن نیازهای بشر می باشد و حضرت حق تعالی از خود اصالتی ندارد.

46. اندیویدوالیسم (فردگرایی):
به معنای اصالت دادن به فرد است و معتقدند که سعادت یک فرد و سودجویی او باعث سعادت جامعه می گردد.

47. اگزیستانسیالیسم:
مکتبی که معیار کمال انسان را فقط در آزادی او می داند، و معتقد است که تنها موجودی که آزاد آفریده شده انسان می‌باشد و محکوم هیچ جبر و ضرورت و تحمیلی نیست و هر چیزی که بر ضد آزادی و منافات با آن داشته باشد، انسان را از انسانیت خارج می نماید. و اگر انسان خود را وابسته و متعلق و بنده چیزی نماید از انسانیت خارج شده است. و پیروان این اندیشه می گویند اعتقاد به خداوند نوعی اسارت و مانع رشد بشر است.

48. رفرمیسم:
تفکری است که قلمرو دین را تنها رابطه انسان و خداوند می داند و دین را از صحنه اجتماعی و سیاسی حذف می کند، این مسلک و سکولاریسم هر دو در جهت حذف دین گام بر می دارند.

49. پوزیتیویسم اخلاقی:
پیروان آن عقیده دارند که ارزش های اخلاقی واقعیت عقلانی ندارد و خوب و بد تابع آراء مردم است. اگر مطلبی را امروز گفتند خوب است آن مطلب ارزش می شود، و اگر فردا همان مطلب را گفتند بد است، آن موضوع خوب، بد و ناپسند می‌شود.

50. پوزیتیویسم:
پیروان مسلک اعتقاد دارند انسان فقط از طریق حس، علم پیدا می کند و مادیات و امور طبیعی را درجه بندی کرده اند و می گویند هر چیزی که بیشتر قابل لمس وحس باشد، بیشتر مورد توجه انسان است.

51. مدرنیسم:
کلمه مدرن را رومیان نخستین بار در قرن ششم میلادی از ریشه Modo (به تازگی) گرفتند، و در فارسی به معنای نو می‌باشد. اما در اصطلاح به معنای نو شدن ابزار می باشد و مبنای نهائی بشر و سعادت او فقط علم است، و پیروان این اندیشه معتقدند که باید علم را به جای دین قرار داد. وسایل جدید، شناخت و ذهنیت ها و روان شناسی تازه انسان جایگزین روش‌های قدیمی گردد.

امروزه روش های جهانی دیگر با مردم دیگر که دارای روحیات دیگری بوده اند جوابگوی نسل جدید نیست، و باید به فرهنگ، تاریخ، فلسفه و زبان نگاهی دیگر انداخت.

52. پست مدرنیسم:
این مسلک می گوید انسان به دلیل وابستگی به فرهنگ، زبان، آداب و رسومش نمی تواند به آنها از دیده برتری نگاه کند و نمی توان داوری کرد که کدام فرهنگ غرب است.

53. پروتستانتیسم لیبرال:
این دیدگاه متأثر از مدرنیسم است که اساس دین را تجربه دینی اشخاص می داند، و در اینکه عقل می تواند در مسائل الهیات اظهار نظر کند، شک دارند.

54. مونارشی: (41)
به معنای رژیم سلطنتی ای است که در آن پادشاه قوای سه گانه را شخصاً در دست دارد. و معمولاً به شکل موروثی یا با زور به قدرت می رسد، و شاه خود را بالاتر از قانون می داند.

55. کنستیتوسیونال:
به معنای سلطنت مشروطه است که قدرت پادشاه محدود است، و مجلس شاه را در انجام وظایفش یاری می کند. مجلس قوانین را وضع می کند و پس از تأیید پادشاه برای اجراء در اختیار قوه مجریه قرار می گیرد.

56. موبوکراسی:
به حکومتی که در دست مردمان نالایق و خودسر که از عرصه های سیاسی و اقتصادی و فرهنگی دور هستند می باشد، موبوکراسی گویند.

57. سمپوزیوم: 
به جلسه ای که برای بحث و تبادل نظر درباره موضوعی مشخص که مورد علاقه شرکت کنندگان است گفته می شود.

58. رومانتیسم:
جنبش هنری، ادبی و فلسفی که از اواخر قرن 18 در اروپا شکل گرفت، و تا اواسط قرن 19 استمرار یافت و این حرکت در مقابل نهضت کلاسیک جدید است که بر طبیعت تأکید دارد و به وجود عاطفه و احساس و خیال تأکید می کند.

59. لابیگری: (42)
در زبان انگلیسی به معنای سرسرا می باشد. اما در اصطلاح سیاسی آمریکا به معنای نفوذ در قوه قانوگذاری (از راه تماس با دو مجلس و زیر نفوذ آوردن آنها) و نظر خود را از این طریق اعمال کردن است.

60. فیمینیسم (زن سالاری): (43)
مرکب از دو کلمه Feminine به معنای مؤنث و زنانه با پسوند ism می باشد که اولین بار در سال 1837 وارد لغت فرانسوی شد. و در اصطلاح به آنچه در قرن نوزدهم در آمریکا تحت عنوان جنبش زنان معروف بود گفته می شود. و قبل از آن در قرن هفده در انگلیس نداهای فمینیسی بوده است.
غرب با ترویج فرهنگ زن گرایی و با کشاندن زنان به کارخانه ها و کارگاه ها به تجارت بازار سرمایه داری رونق خاصی داد، و در نتیجه تباهی و از بین رفتن هویت زن و فروپاشی کانون خانواده را به همراه داشت.
این مطالب از کتاب هایی مانند: مکتب های سیاسی، دانشنامه سیاسی، نفوذ و استحاله، تحلیل و نقد پلورالیسم دینی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، فرهنگ حییم، فرهنگ عمید، فرهنگ دهخدا و ... گرفته شده است.